اتفاق تلخ یا شیرین؟ پارت بیست و چهارم
توجه!!
این پارت ۱۸+ هست اگر کسی بدش میاد نخونه و اگر بفهمم کسی گزارش داده زنده اش نمیزارم..
از روم بلند شد تیشرت مشکیشو در اورد
با دیدن پکاش از خود بیخود شدم و دستامو رو شیش تا پکاش کشیدم
که دوباره به سمت لبام خیز برداشت و لباشو محکم رو لبام کبوند و منم همراهیش میکردم
محکم و با ولع لبامو میمکید جوری که انگار تشه ی لبامه . . .
دستامو روی شونه هاش میکشیدم و نوازشش میکردم
صدای بوسه هامون کله اتاق رو پر کرده بود
عاممم کوک آرومتر اگه ایماا بیدار بشه چی
کوک:نترس بیب اون بیدار نمیشه
اما...
کوک:هشش..فقط لذت ببر
متوجه عضو سخت و بزرگ شدش شدم که سعی میکرد اونو روی عضوم بماله و منو دیوونه کنه که موفق هم شد
آهی از سر لذت از بین لبام آزاد شدن دیگه کاسه صبرم لبریز شده بود
دستمو پایین بردم و روی عضوشو چنگ زدم که ناله ی مردونه ای کرد
شروع کردم به باز کردن باکسرش
پوزخندی زد . . .
کوک:اوو بیبی من کی اینقد شیطون شد من نفهمیدم
شد دیگه ۸-۸
از روم بلند شد و شروع کرد به دراوردن شلوارش و تو همین حین کمک کرد و لباسای منم دراورد
الان دیگه هردو برهنه بودیم؛کوک نگاهی به سینه های درشتم کرد و با زبونش باهاشون بازی میکرد بعد از اینکه از سینه هام دل کند دوباره سرشو بالا اورد و تو چشمام نگاه کرد و سرمو نوازش کرد
که نفهمیدم چی شد که احساس سنگینی کردم و کل حجمشو واردم کرد که تا اومدم جیغ بزنم لباشو روس لبام کبوند..
یکم همونجور موند تا به سایزش عادت کنم و کم کم شروع به حرکت کرد و اه و ناله هامون شروع شد
عا...ههه ک..و...ک
کوک:ناله کن بیب عاهههه
و ضربع هاش تند تندتر میشد و من بیشتر ناله میکردم
عاهههه آییی کو..ک دارم میام
کوک:بیا عشقم برای دد