زیر نور این مهتاب
من باز بی خواب میمونم
من این شهرو با قدم هام
شمردم و باز میشمرم
تو این پرسه زدن ها
منو شناخته میدونم
خوبه دل کنده باشه خورشید از من
من تو این شهر می مونم
تا این شب صبح شه
نمیخوام این شب صبح شه
دیگه نباید این شب صبح شه
♫♪♫
هیچکس ندید سایه ی مارو
وقتی می گذشتیم از کوچه ها
همین خلوت مارو به شب گردی عادت داده
سکوت و تاریکیش
میشنوه حرف مارو
ما نمیجنگیم با روزامون
به جاش
میگیم به شب همه ی حرفهامونو
تو نزار هیچ وقت این آرامش توی تو بمیره
بمون نامرئی تو دل شب
تا این شب صبح شه
نمیخوام این شب صبح شه
دیگه نباید این شب صبح شه
تا این شب صبح شه
نمیخوام این شب صبح شه
دیگه نباید این شب صبح شه
به تو اصرار نکردم بمونی چونکه