your browser not support this video

قصد جفاها نکنی،ور بکنی با دل من وا دل من،وا دل من،وا دل من،وا دل من قصد کنی بر تن من،شاد شود دشمن من وان‌گه ازین خسته شود یا دل تو یا دل من واله و مجنون دل من، خانهٔ پرخون دل من بهر تماشا چه شود،رنجه شوی تا دل من؟ خورده شکرها دل من،بسته کمرها دل من وقت سحرها دل من،رفته به هرجا دل من مرده و زنده دل من،گریه و خنده دل من خواجه و بنده دل من،از تو چو دریا دل من ای شده استاد امین!جز که در آتش منشین گرچه چنین است و چنین هیچ میاسا دل من سوی صلاح دل و دین،آمد جبریل امین در طلب نعمت جان،بهر تقاضا دل من