کوک داد زد : تو با چه جرئتی مال منو بغل میکنی ؟
+: خودم گفتم خب دوست پسرمه نمیتونه ؟ من راضی اون راضی ببخشید شما .... ؟
-: با زبون خوش برو تو ماشین
+: من از پیش هاردین تکون نمیخورم
و بعد یه بوسه کوچیک روی لپ هاردین گزاشتم
کوک دستمو محکم گرفت و از تو بغل هاردین بیرون کشید با چشمای خیلی ترسناکش تو چشمام خیره شده بود : میفهمی داری چه غلطی میکنی ؟
پوزخند زدمو دستمو محکم از تو دستاش کشیدم بیرون : آره میدونم اون تویی که نمیدونی داری چیکار میکنی ... آشغال