شدم عِین قایق بی سرنشین ولی عاشق ؛
عاشق ترین عاشق ها ...
با یه تیکه پارو شکسته مثل پارو شکستهی دریازده هایِ بعدِ طوفانها ..
عشق ایندفعه انگار زده وسطِ کرسیِ دل
درست زیر بساط تموم غمها و تموم غصهها ..!
چی میگم اصلاً ؟!
میبینی گفته بودم من دچارم و حساس ،
حساس به هوای نسیم سحرگاه ساحلها ..
راستی توام مثل منی ؟!
مثل من که خمار صد شبه دارم و دلتنگم ؟؟!!
دلتنگ رنگ سرخی لبها مثلِ انارها ؟!
آخ نگم برات دیگه از حالت شهلایِ چشمها ..
بعد از شراب چهل ساله چله نشینِ چشم انتظارها ..!
نگم برات ... نگم برات ..!