پارت 9
ات:میگم تو اینجا چیکار میکنی
شوگا:من همیشه میام اینجا ،، خب حالا جواب منو بده
ات:هااا؟؟
شوگا:داشتی چیکار میکردی?
ات:هیچی فقط اینجا نشسته بودم بیا پایین گردنم درد گرفت
شوگا پرید پایین و بهت نزدیک شد و سیگاری ک پشتت قایم کرده بودی رو ازت گرفت
شوگا:هیچی تو فقط اینجا نشسته بودی؟؟؟؟؟
ات:.......
شوگا:خودت از من میگیری خودت بک....
داشت حرف میزد ک لیسا آمد
لیسا:هی ات مامان و بابات آمدن
ات:م.مامان بابام
شوگا:زود باش برو دیگه
ات:باش
رفتی پیش دفتر مدیر مامان بابات نشسته بودن داشتن باهم حرف میزدن،،همه رو گوش کردی
مامان:فک نکنم ات دوستی پیدا کرده باشه
بابا:اره نظر منم همینه
اینو ک شنیدی با سرعت رفتی پیش شوگا
ات:شوگا ازت کمک میخوام
شوگا:چ کمکی
ات:بیا
دست شوگا رو گرفتی و رفتی پیش پدر و مادرت ، نشستین جلوشون
ات: سلام
شوگا:سلام
مامان:سلام ات ایشون کی هستن
ات: اها دوست پسرمه
شوگا دم گوشم گفت چی میگی تو،، با پا زدی ب پای شوگا ک ساکت بشه
بابا:اووو ک دوست پسرته
ات:بلع
مامان: اسمت چیه پسرم
شوگا:ش..شوگا
بابا:خب ات نظرت چیه دیگه برگردی خونه
ات:ن کنار شوگا خیلی حالم خوبه
بعد دست شوگا رو گرفتی ،، بابات خیلی عصبی شده بود
ات:چی شده بابا جون
بابا:هیچی عزیزم
بالاخره مامان و بابات رفتن
شوگا:چرا بهشون گفتی من دوست پسرتم
ات:ااااااممممممممممممممممممم
شوگا:اتت?
ات:اونا منو ب زور آوردن اینجا اونو فقط منو زجر میدن منم...
شوگا:تو هم خواستی همین کارو باهاشون بکنی
ات:اره
شوگا:.....
ات:شوگا لطفا چرا اینطوری میکنی این آخرین بار قوول
********
سلام علیکم
هیچی دیگه حرفی ندارم ،، فقط امیدوارم خوب شده باشه بوس بوس بای