your browser not support this video

‏ بغض گلوی همه را گرفته بود،اما چون اجازه نداشتند گریه کنند. بجای آن همگی دست مفصلی زدند.هیچکس جرات نکرد به عنوان اولین نفر دست نزند.(هرتا مولر،سرزمين گوجه هاي سبز) ‏"در پايان كنفرانس حزبي از حضار خواستند براي رفيق استالين كف بزنند. همه برخاستند و پنج دقيقه مدام كف زدند. اين كف زدن عذاب آور شده بود، تجسم دامي كه مردم گرفتارش بودند. چه كسي جرات مي كرد كف زدن را متوقف كند؟ از دبير تا دربان جلسه مجبور به ادامه بودند و حالا ده دقيقه بود ‏كه همه كف ميزدند.مدير يك كارخانه كاغذسازي اولين نفري بود كه نشست وپس از او مردم، بتدريج نشستند.او را دستگير كردند. او محكوم به ده سال زندان شد.بازجو به او گفته بود: اين سزاي كسي است كه به ديگران شجاعت اين را مي دهد كه ديگر كف نزنند!.(سولژنيتسين The Gulag Archipelago