your browser not support this video

ترجمه : داشتم به اقیانوس گوش می دادم چهره ای را در شن ها دیدم اما وقتی آن را برداشتم پس از آن دور از دست من ، پایین من یک خواب دیدم که هفت ساله بودم صعود به راه من در یک درخت تکه ای از بهشت ​​را دیدم منتظر ، بی تاب ، برای من ، پایین است و من دور می دویدم آیا روزی دنیا را فرار خواهم کرد؟ هیچ کس نمی داند ، هیچ کس نمی داند داشتم زیر باران می رقصیدم من احساس زنده بودن کردم و نمی توانم شکایت کنم اما حالا مرا به خانه ببر مرا به خانه خود ببر دیگه طاقت ندارم داشتم نقاشی می کشیدم تصویر نقاشی شما بود و یک لحظه فکر کردم اینجا هستی اما دوباره ، درست نبود ، پایین و تمام این مدت دروغ گفته ام اوه ، مخفیانه به خودم دروغ گفتم غم و اندوه را در دورترین مکان قفسه خود قرار داده ام و من دور می دویدم آیا روزی دنیا را فرار خواهم کرد؟ هیچ کس نمی داند ، هیچ کس نمی داند و من در باران می رقصیدم من احساس زنده بودن کردم و نمی توانم شکایت کنم اما حالا مرا به خانه ببر مرا به خانه خود ببر من جای دیگری برای رفتن ندارم حالا منو ببر خونه مرا به خانه خود ببر من جای دیگری برای رفتن ندارم حالا منو ببر خونه مرا به خانه خود ببر دیگه طاقت ندارم اما من مدام برای سقوط یک مکان نرم می دویدم و من مدام برای سقوط یک مکان نرم می دویدم و من مدام برای سقوط یک مکان نرم می دویدم و من مدام برای سقوط یک مکان نرم می دویدم و من دور می دویدم آیا روزی دنیا را فرار خواهم کرد؟ اما حالا مرا به خانه ببر مرا به خانه خود ببر من جای دیگری برای رفتن ندارم حالا منو ببر خونه مرا به خانه خود ببر من جای دیگری برای رفتن ندارم حالا مرا به خانه ، خانه ای که متعلقم ببر حالا مرا به خانه ، خانه ای که متعلقم ببر حالا مرا به خانه ، خانه ای که متعلقم ببر