your browser not support this video

رفتی با استرس و چشم هات رو بستی و در اتاق رو باز کردی و وقتی در باز کردی چشم هات رو باز کردی و لبخند زدی وارد اتاق شدی و موهات با سرت حرکت دادی و به طرف جیمین رفتی و بغلش کردی و اون حتی نزاشت یک ثانیه تو بغلش بمونی و تورو هل داد. ا.ت: جیمین چته؟ جیمین: چیشد دوست پسرت ولت کرد؟ گفتی به این بدبخت هم سر بزنم که فکر کنه دوست پسرمه آره؟ ا.ت: جیمین من یک دوست پسر دارم اونم تویی. جیمین: مطمئنی ولی من یک دوست دختر هم ندارم! ا.ت: جیمین منظورت اینکه باید بهم بزنیم؟ جیمین: اره دقیقا. کوک امد و گفت: چیشد هیونگ؟نانو چرا ناراحتی؟ رفتی کوک بغل کردی تو بغلش گریه کردی و گفتی: کوک،جیمین میخواد باهام بهم بزنهههههه.(با گریه) کوک: وا چرا آخه شما که تازه باهم اشتی کردین. ا.ت: من دیشب از روی مستی یکی رو بوسیدم و به جیمین گفتم که اون دوست پسر من هستش و به جیمین ربطی نداره هیونگ کمکم کن(با گریه) جیمین: الکی اشک تمساح نریز برو خونه دیگه هم پیشم نیا مثل کنه نباش. ا.ت: من کنه‌ام باشه من خودم باهات بهم میزنم.(با عصبانیت) جیمین: برو نبینمت. ا.ت: میرم. کوک: ای خدا بازم گریه هاشون شروع شد. تو رفتی و پشت دیوار نشستی و گریه کردی و جیمین هم بعد از اینکه تو رفتی نشست روی زانو هاش وگریه کرد. ا.ت: چرا دوباره باید از جیمین دور باشم دیگه بسه نمی تونم طاقت بیارم این رابطه آینده‌ی مشخصی نداره بهتره دیگه تو رابطه نباشم.اما نمی تونم من بدون جیمین طاقت نمیارم.جیمین دوست دارم ولی نباید اینطوری باشه. جیمین: کوک به نظرت من باید چیکار کنم من مثل دیونه ها عاشق ا.ت و حتی نمی تونم بدون دیدن صورت ا.ت روزم رو کامل کنم ولی این رابطه هیچ آینده‌ای نداره و فقط جدایی رو میاره. من باید چیکار کنم کوک؟ من عاشق ا.ت ولی نمی تونم بهش نزدیک