your browser not support this video

همه اومدن و بغلمون کردن و بهمون تبریک گفتن. بابا:ات،تیارا برین لوازم هاتونو جمع کنین،چون فردا صبح بلیط کشتی مونه. من و تیارا با خوشحالی رفتیم و وسایل هامونو جمع کردیم.قرار شد تیارا شب خونمون بمونه. صبح با خوشحالی از خواب بیدار شدم و تیارا رو بیدار کردم.همگی بیدار شدیم و وسایل هامونو برداشتیم و رفتیم خونه خالم تا از اونجا بریم. توی راه چند تا از اهنگ های بی تی اس رو هم خونی میکردیم که یهو.......