your browser not support this video

مجنون و پریشان توام دستم گیر سرگشته و حیران توام دستم گیر هر بی سر و پای دستگیری دارد من بی سر و سامان توام دستم گیر دستم گیر دستم گیر ♫♪♫ آن یار که عهد دوستاری بشکست می‌رفت و منش گرفته دامان در دست می‌گفت دگرباره به خوابم بینی پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست