صیاد شیرازی پس از شکستِ عملیات قادر ناراحت بود؛ «بهشدت بدبین شده بود و درست یا غلط گمان میکرد در عملیات قادر او را تنها گذاشتند تا شکست بخورد.» (در کمین گل سرخ، ص345 به نقل از یادداشتهای روزانهی غلامرضا صالحی، از فرماندهان لشکر 27 سپاه.)
همدلی سپاه و ارتش در پیروزیهای بزرگِ سال دوم جنگ نقش مهمی داشت؛ اما بهتدریج با شکستها، اختلافها هم تشدید شد.
صیاد به ضرورت یک فرمانده واحد برای جنگیدن معتقد بود. محسن رضایی میگوید: «بعد از والفجر مقدماتی ایشان آمد و نشست و گفت آره اگر شما نپذیرید كه وحدت فرماندهی در جنگ حاصل شود، ما ول میكنیم و میرویم... ما گفتیم اصلا این حرفْ حرفِ بیخودی و بیربطی است.» (گفتگوی رضایی با راویان جنگ، ص57)
اختلاف که بیشتر شد هاشمی برای عملیات بدر(اسفند 63) فرماندهی عملیات را به رضایی داد؛ «مطرح شد که من فرمانده هستم و برادرمان صیاد هم از من تبعیت بکند. منتها قرار شد كه هیچکسی این را نفهمد.»(سطرهای ناخوانده، ص77) بدر به شکستی تلخ تبدیل شد و فرمانده سپاه با افزایش انتقادها در شرایط سختی قرار گرفت.
هاشمی اینبار(سال64) از طرحهای صیاد استقبال کرد. رضایی میگوید صیاد گفت 5روزه جنگ را تمام میکند و هاشمی «ارتش را مسئول جنگ كرد. ما هم كه شاهد این وضع بودیم، گفتیم حرفی نیست... ما یك نفر را معرفی میكنیم تا زیر نظر آقای صیاد شیرازی كه گفته است من در عرض پنج روز جنگ را تمام میكنم، عمل كند.» رضایی با اشاره به مشکلات این دوره و شکست عملیات قادر میگوید: «برادران ارتش علاوه بر مشكلات بالا وقت زیادی را هم تلف كردند»(گفتگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص44 تا 46)
حالا صیاد به تنهاگذاشتهشدنش در عملیات قادر بدبین بود و از طرف دیگر بخشی از فرماندهان دلیل شکست را ض