your browser not support this video

< پارت پنجم > +یعنی خو..د..تون..بودید!!!!! *آم خوب آره +وای خدای من (بعد سرش رو انداخت پایین)وبه(اینکه اون به هوسوک خورده گفته که واقعا بی تی اس رو نمیشناسی واز همه مهم تر گفته که بایسش هوسوکه )فکر میکرد *چیز خواصی نشده که +ا/ت داشت به اینکاراش فکر میکرد که با حرف هوسوک به خودش اومد و گفت : اما من خیلی با شما بد رفتاری کردم خوردم به چیز شما بهتون گفتم بی تی اس رو نمیشناسید و از همه بد تر برای خودم گفتم که بایسم شمایید U-U *درکت میکنم ولی خوب گذشته هاگذشته و اون موقع تو نمیدونستی من کی هستم پس دیگه خودت رو سرزنش نکن +چشم ولی برای خودم خیلی خجالت اوره >-< *هر تور راحتی ولی واقعا چیزی خواصی نیست +آه چشم بهش فکر نمیکنم ام حالا یه سوال داشتم *بپرس +ام خوب راستش چرا اومدید اینجا نشستید میتونستید پیش بقیه اعضا بشینید و یه اشاره ای به اعضا کرد که وایساد @ خوب فلش بک به ۲۰ دقیقه پیش @            @ پیش پسرا @ نشسته بودن رو میز و داشتن غذا شون رو میخوردن که تهیونگ گفت : تهیونگ : بچه ها چرا جیهوپ شی اینقدر دیر کرد جین : آره باید تا الان میومد کوک : من میرم دنبالش جین : باشه کوک رفت پیش گارسون ازش پرسید که هوسوک رو ندیده و اون گفت اخرین بار غذا رو گرفت و به طرف شما اومد کوک هر چقدر گشت جیهوپ رو پیدا نکرد و برگشت پیش اعضا و گفت : پیداش نکردم گارسون گفت آخرین بار دیدتش که داره میاد طرف ما جیمین : پس یعنی کجاست کوک : نمیدو...حرفش قطع شد و چشم هاش درشت شد جیمین : چرا وایسادی حرف بزن کوک : جیمین اونجا رو نگاه و به یه نقطه ای اشاره کرد جیمین و بقیه برگشتن دیدن جیهوپ با یه دختری گرم  حرف زدنه نامجون : وای خدای من تهیونگ : اون واقعا هوسوک کوک : جیمین