فهمیدم جیمین از دختر های چشم آبی با پوست سفید خوشش میاد اما من یه دختر سبزه ی چشم و ابرو مشکی بودم کاملا نا امید شده بودم کم کم داشتم افسردگی میگرفتم اما دوستم دختر خالش آرمی بود بهم معرفیش کرد اونم مثل من بود اما کوکی لاور بود باهم خیلی گرم گرفتیم تصممیمون هم این بود برای رو ب رو شدن باهاشون بریم با ماشین بزنیم تو ماشینشون که کارت ماشینم و شماره تماسمون رو بگیرن و.. اون دختر تنها کسی بود که..