ریحان: ای وای همسایه ها میبینن آبرومون میره، تروخدا
دایه: ریحان دخترم چیزی شده؟!
ریحان: گربه اس دایه، یکم گربه ی پرروییه ولی دارن سعی میکنم بفرستم بره
اویا: واسه عروسی لباس میبینی تو؟!
نارین: انگار یونجا داره از آصلی و کرم مراقبت میکنه، همشم این وسط مسطاس، خجالتم نمیکشه
دایه: بدون گل و شکلات نمیشه، واسه دخترم بقچه و چیزایی که لایقشه باید باشه
جاویدان: این رسما تو قدیم مونده
دایه: منم قدیمیم جاویدان
ریحان: منم واسه امیر یه هدیه خریدم، انشاءالله خوشش میاد، چطوری اینطوری
شد این؟!
امیر: میبینی دیگه سوپرایزمو
خانمه: اگر خاله خدیجه خونه باشه ما واسه امر خیر اومدیم خونه