هموسو رهبر گروه دامل است و به همراه شاهزاده گمواا ، شاهزاده کشور وویو است با سربازان کشور هان میجنگند. آنها از آواره های چوسان قدیم حمایت میکنند که به زور از طرف کشور” هان ” به بردگی گرفته می شوند. هموسو در یک جنگ و گریز توسط سوار نظام آهنین که سربازان کشور ” هان “هستند، زخمی میشود و داخل رودخانه می افتد و توسط دختر قبیله هابک، یوها نجات داده و معالجه میشود. و یک عشق بین هموسو و یوها ایجاد میشود. ولی سربازان آهنین هنوز دنبال او هستند و متوجه میشوند قبیله هابک، همسو را پناه داده است و به این قبیله حمله می کنند همسو به همراه یوها فرار میکند ولی سربازان آهنین تمام افراد قبله هابک،به همراه ریس قبیله پدر یوها را میکشند