your browser not support this video

ماجراهای یک سگ آبی جوان و شجاع به نام چاک (پسر شجاع) را بازگو می‌کرد که لباس سرهمی آبی می‌پوشید. وقتی چاک و دوستان کوچکش به دردسر می‌افتادند، او معمولا سراغ پدرش می‌آمد تا کمک بگیرد. پسر شجاع همیشه با دوستانش کارهایی می‌کرد که باعث تحسین دیگران می‌شد، البته روباه ناقلا و آقا گرگه هم همیشه مانع کارهای ان‌ها می‌شدند که در نهایت شکست می‌خوردند!