پسر خانواده سالها پیش از کشور خارج شده.پدر برای جبران گذشته خود ، برج بزرگی ساخته تا برای دلجویی به پسرش تقدیم کند..
اما هرچه با پسر تماس میگیرند پسر پاسخگو نیست..
برج افتتاح میشود.اما هنوز یک روز نگذشته که حال پدر بد شده و کمی بعد از دنیا میرود
پدری که زندگیش را به پای برج گذاشته بود
و پدری که نمیدانست بعضی چیزها هرگز خریدنی نیست..