رضا و اصلان از رقبای کشتی چوخه بوده و از دوستان قدیمی هستند. رضا، پلیس شده و اصلان هم در کارهای خلاف فعالیت دارد. رضا در ۴ سال قبل موفق می شود که اصلان را دستگیر کند. اصلان اکنون از زندان آزاد شده است و در شب ۱۹ ماه مبارک رمضان که شرایط کرونایی در ایران حاکم است، قصد انجام آخرین کار و توبه کردن را دارد که کارهایش خراب می شود. چون رد او توسط یکی از افراد رضا زده شده و رضا و اصلان دوباره روبروی هم قرار میگیرند…