با سلام و عرض ادم به دوستان گل
این داستان با همه داستانای دیگه فرق بسیار کاملی داره
و اینکه دو فصل داره و خیلی متفاوته برو بریم سراغ داستان
شب عروسی ا.ت و کوک بود
علامت کوک= علامت ا.ت+
=خیلی خوشگل شدی
+تو هم خیلی خوشتیپ شدی
در کلیسا
ناش:آیا وکیلم
+بله
ناش:شما رو زن و شوهر اعلام میکنم
همه شروع کردن به دس زدن که یدفعه صدای
شلیک اومد و همه جیغ زدن
ناشناس اومد دست ا.ت و گرفت و برد
=ا.تتتتت
+کوکک و سیاهی
=ت.ووو بردادر منی چرا اینکارو میکنی
ناشناس:من باید حقمو بگیرم
=منظورت چیه
ناش:من ا.ت رو دوس دارم
=ولی...
ناش یه مشت زد به کوک و کوک بیهوش شد
بعد از یه ساعت
از زبان ا.ت
+من کجام
ناش:سلام کیوتی
+تهیونکگگگگ
تهیونگ:بله همونطور که دیدی
+چرا دست از زندگیم بر نمیداری
علامت تهیونگ_
_چون تو مال منی فهمیدیییی(داد)
+ولی من کوک رو دوس دارم چرا اینکارو میکنی هاااا بگو کوک کجاس(داد)
_هوییی تند نرو بگو اقای جونگ کوک و به من بگو ته
+هیچوقت اینو به زبون نمیارم
_واقعا(پوزخند)
ا.ت که فهمید تهیونگ میخواد چی ککار کنه گف
+لطفا اینکارو نکن من و کوک عروسی کردیم و زن و شوهریم
_برام مهم نی
تا پارت بعد 5 لایک لطفا فحش ندید وگرنه فیک بی فیک