your browser not support this video

«پارت 2_ ضربان قلب شیرین » اومد و نشست روبه روی یومی ماسکشو اورد پایین و همون لحضه یومی از جین خوشش اومد ضربان قلبش تند تند میزد و همه ی حواسش به جین بود و حالا فهمید چرا اسم قنادی رو گذاشتن وورلد واید هندسام سوکجین :سلام من کیم سوک جین هستم صاحب اینجا یومی:سلام منم کیم یومی هستم خوشبختم دست دادن (درحال سلام کردن خم شدن) سوکجین:درست شنیدم که میخواید اینجا کار کنید؟ یومی:اره سوکجین:حتما خیلی خوب میدونی که اینجا قنادی خیلی معروفی هست و مشتری ها خیلی زیادن و روز ب روز بیشتر میشن و ازشون کم شه برامون سودی نداره و شما باید همه ی هوش و حواستون رو ب اشپزی تون بدید مغز یومی:حواسم بیشتر به توعه تا اشپزی یومی:عام بله، درسته معلومه خیلی سخت کار میکنید سوکجین :بله کاملا درسته سوکجین از روی صندلی بلند شد و به یومی گفت ک بیاد و وسایل اشپزی و موادای اشپزی و نشون یومی بده یومی هم رفت و جین همشون و نشون داد سوک جین :شما الان اماده ای تست بدی؟ یومی:چی سوک جین:اگه مشکلی دارید در روبه روتون میتونید برید یومی :نـ نـ نه میتونم سوک جین:عام پس من میرم سوک جین ماسکشو گذاشت و سرشو اورد پایین و رفت تا خواست در و ببنده در و باز کرد یومی:مشکلی پیش اومده؟ سوک جین:نچ، فایتینگ یومی لپاش سرخ شد و لبخند زد جین در و بست و رفت مغز یومی:ایش چقد این سختگیر ولی خعلی جذاب معلومه دوستم داره (در صورتی که جین ازش بدش میومد) یومی مواد لازمو در اورد و قاطی کرد و... نزدیک فر رفت و فر و درجه بندی کرد و مواد و داخل... ریخت و در فر و بست بعد یک ساعت اماده شدن و درشون اورد و تزیین شون کرد و اماده شدن یومی:الان من برم ب جین بگم بیاد یا خودش میاد جین بعد چند دقیقه اومد سوکجین:تمام کردی؟ یومی:بله جین او