#سیگار ، سیگار و سیگار و باز هم سیگار
#فردا ، فردا و فردا و باز هم فردا
چنگ میزند #جنون من بر لحظهها ، چنگ می زند
تا
شاید بدراند پرده #شب را
#افسوس ؛ که سیاهی ، نه در دل شب ، که ، در دل های ماست
این #نبرد_قدرت است
جنگی است ، بر سر ماندن و دیده شدن
تموج چشمهایی است که بیهدف میگردد و نمیبیند.
آخرین دم تو ، آخرین هجای تقدیر نیست
اما این ... ، .....
نبرد قدرت است
این .... شروع ماجراست
ماندن و تاختن بر اریکه قدرتی که با گامهای لرزان از پس فرداها میآیند
سایههایی لرزان برفراز یادبود دیگران
سایههایی هرز ، .... شتابان در پی هیچ
هیچ ، برای .... هیچ
#نویسنده #نونارنجبر
#گوینده #یاسرفرزان
#زخم_کاری