خب سلام واقعا دستام دارن میشکنن اما میزارم چون دوست ندارم منتظر بزارمتون خب لطفا ویدیو رو هم ببینید که بازدید بخوره ممنون دوستتون دارم لطفا فالوم کنید
رفتم خونه ی یونا منتظر لی بودیم اونم زودی اومد کل ماجرای این ی ماهو کامل تعریف کردم و اون عکسم نشونشون دادم گفتم من خیلی دوستش دارم اما دیگه نمیتونم ادامه بدم میخوام ازش جدا شم که یهو یونا گفت پس حداقل بیا ی کاری کنیم حرص بخوره و جلوی همه ضایع بشه گفتم هق اما من دوستش دارم گفت ی لحظه فکر کن اون بهت خیانت کرده گفتم باشه تو میگی چیکار کنیم گفت که فردا ی پارتیه تو باید ی لباس باز و جذاب بپوشی و جلوش ی پسر رو ببوسی گفتم اما کیرو گفت اوووم نمیدونم باید یکی باشه که قابل اعتمادم باشه یهو لی گفت من گفتم چ چی گفت من از من گزینه ی بهتری نیست گفتم جدی میگی گفت آره گفتم اما من روم نمیشه گفت رو نمیخواد فقط تو منو ببوس نه من تورو اینجوری فکر میکنی که ما با همیم و این فکر خوبیه گفتم آره بعدش یونا گفت و اگه بعدش چیزی بهت گفت گوشیتو با اون عکسه بندازش جلوش گفتم اوووم اما من دوسش دارم نمیخوام ضایش کنم گفت اما اینجوری بهتره گفتم باشه اما ی سری حرفم هست که باید بهش بزنم گفت باشه*** امشب پارتیه تهیونگم دعوته یونا و لی هم که هسته ی اصلیه ماموریتن خوب بهترین و باز ترین و چسب ترینو سکسیترین لباسمو پوشیدم کیفو کفشمم باهاش ست کردم ی آرایش غلیظ کردم و موهامو ساده باز گذاشتم رژ قرمز ماتم زدم کاملا حاضر بودم که برم ی نگاه به عکس بوسه ی تهیونگ و میا انداختم حرصم در اومد ی پالتو هم روی لباسم پوشیدم چون هوا سرد بود رفتم تو تهیونگ رو بغل مییا دیدم نگاه چشماش کردمو پالتو رو درآوردم ی نگاه به سینه هام کردو چش غره ای بهم رفت نادیدش گرفتم و رفتم پیش لی اما بوسش ن