your browser not support this video

کارتون زیبای جزیره دایناسورها و اون دایناسورهای مهربون رو یادتونه. این کارتون قدیمی کلی طرفدار داشت و برای این دایناسورها هر قسمت اتفاقای جالبی می افتاد. شخصیت های این کارتون دم دراز -دینک – آمبر – شایلر - کراستی - اسکات و … در قسمتي از مجموعه‌ جزيره دايناسورها با عنوان «زيباي سپيد» (White Beauty) ما شاهد حضور يك دايناسور نادر و ناديده هستيم كه حتي مسن‌ترين موجود جزيره هم فقط اسم او را شنيده و تابه‌حال هيچ‌وقت او را نديده است. اين دايناسور غريبه، سپيد است و در نتيجه زيبا. درست در مقابل دايناسور خبيث و ظالم جزيره كه تيره‌رنگ است و زشت. آن زيبايي و اين زشتي، نمادي از باطن شخصيت‌ها هستند. دايناسور سپيد، ناجي است و مهربان و دايناسور قهوه‌اي، به غايت وحشي و درنده. موقعيت ابتدايي اين قسمت از انيميشن جزيره‌ دايناسورها تقابل اين دو شخصيت است. يكي مي‌خواهد ضعيفي را بدرد و ديگري مي‌خواهد ناجي اين موجود كوچك و ضعيف از چنگال آن ديو درنده باشد. ناجي پيروز مي‌شود، اما با متحمل شدن زخم‌هاي عميق و دردناك. حالا نوبت ضعفاست كه به ياري قهرمانشان بشتابند. موفق هم مي‌شوند. پس معلوم مي‌شود ضعف اين موجودات در مقابل آن ظالم وحشي ريشه در ظلم‌پذيري خودشان داشت و نيز ريشه در جدا بودنشان از يكديگر. زيباي سپيد با آمدنش فقط ناجي آن يك بچه دايناسور گرفتار آمده در چنگال ظالم جزيره نبود. او همه‌ اهالي جزيره را نجات داد، چون ناخواسته روح همكاري و وحدت را در ميان آنها بيدار كرد و آنها را با قدرت پنهانشان آگاه ساخت. جدا از اين‌كه داستان همين يك قسمت از مجموعه‌ جزيره‌ دايناسورها چقدر عميق و اثرگذار است و چه مضمون تربيتي والايي (آزادي و عدالت در سايه‌ وحدت) را در وجود مخاطب خردسال خود نهادينه مي‌كند، آنچه مهم‌