عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
برگ پاییزیم و خسته دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پیِ دلداری من
اشک گرم و غم عشق آمد و جانا چه کنم
گر به فردا نرسد این شب بیداری من
من و دیوانگی و مهر و وفا یار شدیم
تا تو باشی و من و عشق و وفاداری من
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
قصه ی عشق شود قصه ی بیماری من
*