ماراشلی یک سرباز بازنشسته است که صاحب کتابفروشی شده است. برای ماراشلی ، زندگی پس از گلوله شدن دخترش به شدت تغییر کرد. یک روز ماهور زیبا وارد کتابفروشی ماراشلی می شود و در همان روز بی اختیار درگیر حادثه ای می شود. ماراشلی جان ماهور را نجات می دهد و از آن روز به بعد سرنوشت آنها با هم گره خورده است.