(خب خب این پارتم بخونید گه قراره کلا این پیج پاک بشه اگه ووس داری بخونید بیاید پیج اینستام دیگه اینجا نمیام...)......_به این چیزا کاری نداشته باش چونمو گرفتو سرمو برد بالا جوری که چشای خودشو میدیدم ..._یا من یا مرگ اون داشتم بی صدا گریه میکردم ( ای روله ... بمرم برات )سرمو از توی دستاش در آوردم و کج کردم و چشامو بستم دوس داشتم خودمو میکشتم ولی این حرفو نمیزدم ... ولی باید میگفتم ...+ ولش کن هرکاری بخوای برات میکنم صدای اون تک خنده ی کوفتیشو شنیدم ...سرمو چرخوندو لباشو محکم روی لبام کوبید منم چشمامو بستمو بی صدا گریه میکردم ...صدای سوبین از اونور میومد که التماس میکرد که این کارو نکنم ...لباموگاز گرفت که همراهی کنم ولی توجهی نکردم... لباشو جدا کرد و سوبینو نشونه گرفت ... از سر ترس سریع لبامو چسبوندم به لباش ...(خب خب گشادیم میاد پرش زمانی میزنیم )چند روزی از اون اتفاق میگذره این دختره هم همش بهم میچسبه هر لحظه صدای سوبین توی گوشم میپیچه :نهههههه تورو خدا ا.ت خواهش میکنم نههههه من عاشقتم تورو خدا ادامه ندهههه(بمیرم براتون )...هیچوقت اون دخترو نمیبخشم اون اولین بوسم اولین عشقم و در نهایت کل زندگیمو ازم گرفت ...(از اینجا به بعد جوری خودتونو جای شحصیت جا بزنید که همه سرده خببببب)ههههی اهی کشیدم باید عملی میشد از روی تخت پاشدم دمپایی هارو پوشید در حمومو باز کردم ... چقد همه چی ساکته همه چی آماده است لباسامو در آوردم تا کردم یه کاغد آوردمو توش برای بقیه وصیت ن ا ممو نوشتم ()رفتم توی وان یه نیم ساعت دراز کشیدم که یکم فک کنم به زندگیم که چطور گذشت ...خانوادم تردم کردن کلی کتک خوردم از ناپدریم ... و کلی چیز دیگه ... و الان دارم اینطوری میمیرم ههه زیبا نیست ؟ تیغو برداشتمو ......سوب
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت