وقتی استفا داشتن کوک رو اذیت میکردن و بهش میگفتم جاسوس و کوک سر درگم بود وجیمین بهش میگفت اونا دارن اذیتش میکنن ودر آخر گردنش رو نوازش کرد

پاسخ به

×