فیك هوسوك پارت چهارم
.
.
بعد از درست کردن غذا رفتم وسایلم رو بردم تو اتاق خودم .. و لباسم رو عوض کردم (عکس لباس تو ویدیو) وقتی رفتم پایان ریئس جانگ صدامون زد
_ لطفا همه گوش کنید ... چون خیلیا تون زوج هستید اتاق ها و خونه هاتون جداس ... چون طبیعتن ۲۰ نفر اینجا جا نمیشن پس دو تا دوتا میشیم ... خانم و ... و حالا خانم لی شما با من همینجا میمونید
از حرفش شاخ در آوردم .. منشی کیم اومد سمتم
منشی کیم: لطفا بگو جاتو با من عوض میکنی
دوست نداشتم راستش خوشحال شدم ک باهاش اینجام ولی نباید بروز میدادم ک دوسش دارم
+ باشه ... عااا ریئس
_ بله ؟
همه توجه ها ب سمت ما جلب شد
+ من میخوام جام رو با منشی کیم عوض کنم
_ نمیشه
+ اخ ...
_ همین ک من گفتم
رو ب منشی کیم گفتم :
+ ببخشید ...
منشی کیم: نه اشکال نداره .. دیگ انتخاب کرده
+ اوهوم
.
.
.
بعد از خوردن شام رفتم تو اتاقم تا یکم بخوابم ... تا چشمام رو رو هم گذاشتم خوابم برد
.
.
.
۷ ساعت بعد :
از زبان ا.ت :
وایییی ۷ ساعت خوابیدم من لعنتی .. ولی چ کیفی داد خخخ ...
ساعت ۱۲ بود رفتم بیرون از اتاق کسی نبود .. صدای ناله از اتاق ریئس اومد درش هم نیمه باز بود ... از اونجایی ک فضولم رفتم تا دید بزنم .. ک دیدم داره پ.و.ر.ن. میبینه و واس خودش س.ا.ک میزنه همین ک خواستم برم صدام زد .. ی ترس بدی ب جونم افتاده
_ ا.ت ؟
+ اااا .. ببخشید (با داد)
و سریع فرار کردم و رفتم تو اتاق و در و بستم
.
.
.
.
ادامه دارد ...
گزارش نده لطفا
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت