رمان ملکه گدایان فصل سوم پارت دوم

رمان ملکه گدایان فصل سوم پارت دوم سارا.........دو سه روزی میشه که رسیدم ترکیهاما هیچ کس نبودو مثل همیشه اواره کوچه خیابون زنگ زدم به داریوش تا شاید بتونه کمکم کنهاما بعد یادم افتاد اون از من بد بخت ترهزنگ زدم به مامانم سارا: الو سلام مامان خوبیمامان: واییی سلام سارا جان خودتی دخترم خوبی کجاییسارا:اره خودمم خیالت راحت خوبم میگم مامان از اون پول هایی که گذاشتمچیزی مونده؟مامان:اره چطور کار داری؟سارا: اره بزارتشون کنار بعدا بهت زنگ میزنم گوشی روقطع کردمیکی صدام زد سارا برگشتم شوکه شدم آریا بود پسر ملکهرفتم سمتش اریا:سلام سارا سارا :به به چشمم روشن لعیا مامانت کجاس اریا:نمیدونمسارا:مطمنم که میدونی ببین باهات کاری ندارم برو بهش بگو حق سارا این نبود الکی بفرستیش ترکیه دیگه به تماس هاش جواب ندیاریا:تنهایی؟سارا:نه با عمم اومدم اریا :واقعا کجاسسارا:وایی اریا تو چقدر خنگی مشخصه تنها اومدن دیگه اریا:خونه داری؟سارا:اگه داشتم تو خیابون میشستم با چمدون اریا:بیا خونه من فردا برات بلیت میخرم برو ایران ممکنه خیلی ها بهت نیاز داشته باشنسارا:ممنون اریا خان لطفت و فراموش نمیکنم فقط کی بهم نیاز داره؟اریا :خودت میری متوجه میشیسوار ماشین شدیم و رفتیم خونش....اینم از پارت دوم میدونم خیلی بی مزه داره شروع میشه و تموم میشه اما فعلا بخاطره اینکه اوایلش انقدر بده کم کم خوب میشهو اینکه اریا دوباره عاشق میشه
ویدیوهای مرتبط