ا/ت : ت تهیونگ داری چکار میکنی ولم کن
تهیونگ : د نه دیگ خودت شروع کردی باید تا آخرش بیای
هلش دادی عقب ولی حتی ی ذره هم تکون نخورد
تهیونگ : بیبی باید تا آخرش باهام را بیای !
ا/ت: داری چی میگی برو کنار
تهیونگ بی توجه ب حرفات لباساتو با ی حرکت جر داد
ب طرف سینه هات رف و محکم
فشارشون میداد ناله و جیغ میزدی ول
اون اصن اهمیت نمداد
و کارشو بدتر انجام میداد
ا/ت : تهیونگ ......... اهههه ......... بس..... اههه .... نکن .
تهیونگ : ددی ..... بیبی ....... ددی صدام کن
ا/ت: .......
تهیونگ محکم تر فشارشون داد
ا/ت: اههه ددی ...... آهههه
تهیونگ : آفرین بیبی
تهیونگ ب سمت لبای ا/ت رفت و ا/ت هر چ تلاش میکرد نمتونست از چنگ تهیونگ فرار کنه و تهیونگ بی مقدمه لباشو ب لبای ا/ت چسبوند و شروع کرد ب مک زدن و ا/ت هچ همراهی نمیکرد و تهیونگ با عصبانیت گف
تهیونگ : همراهی نمکنی نه !
ا/ت: نچ
تهیونگ : نمیکنی
ا/ت: نههههههه
تهیونگ : هممم باشه
تهیونگ بی مقدمه عضوشو وارد ا/ت کرد و شروع کرد ب ضربه زدن
ا/ت: جیغ
و تهیونگ ضربه هاشو محکم میزد و با ضربه لباشو به لبای ا/ت چسبوند و شروع کرد ب بوسیدن لباش و هم اکنون در حال ضربه زدن و بوسیدن بود و ا/ت در حال مرگ و تنها راهش فقط همراهی بود و بعد از چند دیقه شروع کرد ب همراهی .
^/
و رو هم میرفتن و همو میبوسیدن
( نویسنده : خدا منو ببخش من دختر با ادبی هستم -__-)
و در آخر خسته شدن و نفس نفس میزدن و تهیونگ با نگاهی تحریک کننده یک از سینه های ا/ت رو به دهن گرفت و شروع میکرد ب مک زدن
ا/ت: عاههه.....عاه..../:
تهیونگ ب کارش ادامه میداد اما ا/ت نمیدونست با ناله هاش تهیونگ رو دیونه تر میکنه
و تهیونگ طنابی رو در آورد ( یا ابلفضل )
ا/ت در حال مرگ بود و
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت