انس عاقل آنیست که نمی دارد عملی بر غیر،الی به او اما ابلیس عاشق همان بود که نداشت عملی بر غیر، حتی به او حصرت جنت نخور ای ابلیس که بر خود جنت عشق کردی که کس نکرد حارص دوزخ نباش، که آتش عشق را خود بر خود کردی که کس نکرد تو بر من سجده نکردی در ره عشق از برای او اما خود جای سجده داری،همانا وفا داشتی در ره او من از خاک و تو از آتشی، این را مغفل دار در ره خدا من و تو همزادیم‌،چرا که زاده ی عشقیم و معشوقمان‌ من و تو در عشق یک معشوقه ایم،بر من مانع نشو، هم عشق من من و تو اندر خم یک راهه ایم،مرا گمراه مکن همراه من من و تو هم دردیم، مرا نیرنگ نزن هم درد من من و تو بر درد یک زخمیم،مرا نیازار هم زخم من همه تو را لعن و نفرین می‌کنند از برای خدای من تو را دعا میکنم کنم که باز گردی در درگاه خدای همه از تو می‌گریزند که باشند در بهشت خدای پس گمراه کن ره کسانی که خواهد خلق او و نیستند با خدای همه تا کرده ای کردند گنه، بیاندازند بر گردن شمای آخر چه کردی با خود، چگونه میکشی بار گناه اینهایپ.؟ یا رب! هیچ عاشقی را بر عقل تکامل نده... عاشق در خود نباشد،بر تو باشد بر رضای اما چندی عاقلان بودند که نبودند بر خدای..
ژانر:

پاسخ به

×