داستان کوتاه از شهید سید مرتضی آوینی

*پادکست صوتی شیرینی زندگی*️ *داستان کوتاه شهید سید مرتضی آوینی* متن داستان: جعبه شیرینی رو گرفتم جلوش یکی برداشت و گفت: می تونم یکی دیگه بردارم ؟ گفتم: البته سید جان ، این چه حرفیه ؟ برداشت... ولی هیچ کدوم رو نخورد... کار همیشگی اش بود هر جا غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می کردند بر میداشت اما نمی خورد می گفت: می برم با خانم و بچه هام می خورم . شما هم اینکار رو انجام بدید، اینکه آدم شیرینی های زندگیش رو با زن و بچه اش تقسیم کنه، خیلی توی زندگیش تاثیر میذاره ... تهیه شده در گروه بتوان کتاب کاری از جنبش خط شکن