عشق سیاه*تهیونگ*پارت³
از لبای هم دل کندیم $ا.د:عشقم اینکه خبر خوبیع باید خوشحال باشیم که دنیل میخواد طلسمتو بشکنه +یه مشکل بزرگی وجود داره ا.د دنیل یه شرطی گذاشته $ا.د:چه شرطی گذاشته پسره عوضی؟ +گفته باید با دختری به اسم ا.ت ازدواج کنم ا.د با مشت زد تو سینم $ا.د:دیونه شدین؟تو فقط مال منی مال من +آره مال توام بیب ولی مجبورم ا.د هق هق کرد $ا.د:من نمیتونم تو رو باکسی تقسیم کنم تو مال منی تهیونگگگگگ دلم خون شد وقتی ا.د گریه کرد رفتم بغلش کردم +خانمی ازدواج الکیه مگه من تو رو ول میکنم اون دختره دهاتیو میچسبم؟ $ا.د:پس چی هق؟ +وقتی دنیل طلسممو شکست طلاقش میدم بره $ا.د:راست میگی؟ +آره بیبیم ا.د پرید بغلم و بازم گریه کرد +طاقت اشکاتو ندارم بیبی لطفا گریه نکن ا.د اشکاشو پاک کرد و گفت کی میاریش؟ +امشب باید طلسم هرچی زودتر شکسته بشه $ا.د:اوکی +بیب برو تو اتاقمون استراحت کن گریه هم کردی ا.د سری تکون داد و رفت تو اتاقمون زنگ زدم به همون رستورانی که ا.ت توش کار میکنه یکی جواب داد +ام ببخشید میشه آدرس رستورانتونو بدین؟ گفت حتما و آدرس رستورانو داد منم گوشیو قطع کردم تا اونجا خیلی راهه هوا هم روشنه نمیتونم برم پوستم تو افتاب میسوزه رفتم تو اتاق دیدم ا.د خوابه خیلی یواش لباشو بوسیدم و پتو رو انداختم روش رفتم تو حال کمی کتاب خوندم که نزدیکای بعداظهر شد حاضر شدم که برم سمت رستوران سوار ماشینم شدم و شروع به رانندگی کردم کلافه شدم چون 1ساعت تو راه بودم ولی نرسیده بودم هنوز از زبان ا.ت: نزدیکای شب بود آخرین سفارش هم رسونده بودم سوار متورم شدم که برم خونه هرکاری کردم روشن نشد فکر کنم بنزین تموم کرده متورمو دست مایکی سپردم که مواظبش باشه بعد پیاده شروع کردم به رفتن تاخونم پیاده راهی نبود حس ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید