آهنگ منو تو از مهدی احمدوند
شق؛اگر چه میسوزاند، امّا جلای جان نیز هست...لحظهها را رنگین میکند؛ سرخ....خون را داغ میکند؛ آفتاب است...فراز و فرودِ جان...عشق... کوهستانی افسانهایست؛هموار به ناهموار، ناهموار به هموار...کشف تازهای از خود در خودریشههایی تازه در قلب به جنبش و رویش آغاز میکنند...در انبوه غبار باطن، موجی نو پدید میآید.تا کی جای باز کند و بروید و بماندچیزی ناشناخته است...خود را مگر در گمشدگی خود بازیابد. چگونه امّا عشق میآید؟من چه میدانم؟ نسیم را مگر کسی دیده است؟ غرش رعد را چه کسی پیش از غرش شنیده است؟چشم کدام سر، تاب باز نگاه آذرخش داشته است؟ از کجا میروید؟در کجا جان میگیرد؟در کدام راه پیش میرود؟رو به کدام سوی؟چه میدانم؟ دیوانه را مگر مقصدی هست؟بگذار جهان برآشوبد! ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید