محض اطلاع اين پارت غمگينه
...افتادم تو چهار متري..يه نفس عميق كشيدم فكر ميكردم ميتونم اكسيژن بگير...ولي همين يه نفس عميق باعث رفتن اب تو ريه هام شد
داشتم خفه ميشدم...و منه احمق بيشتر و بيشتر نفس ميكشيدم و دست و پا ميزدم..نفس اخرم مصادف شد با بسته شدن چشمام..با اروم گرفتن دست و پا زدنام و بيشتر و بيشتر ميرفتم پايين
اگه اين پايانش بود چه قشنگ بود چون قبلش درست تو بغل كسي بودم كه با ديدنش قلبم پر صدا به
سينه ام ميكوبيد و از دردش خبري نبود...از دردي كه از همه مخفي كرده بودم
نويسنده:
ا/ت پاين تر و پاين تر رفت تا بدن خورد كف استخر
همه دور استخر رو گرفته بودن دوتا دوستاي ا/ت گريه ميكردن و به بقيه التماس ميكردن تا ا/ت رو نجات بدن
كوك تازه رسيد به چهار متري چشم چرخوند و ا/ت رو نديد به كف چهار متري نگاه كرد و تازه فهميد جسم بي جوني كه ته استخره ا/ت اس
كسي كه حتي با ديدنش از دور قلبش محكم به سينه اش ميخورد و قلبش ميخواست پر بكشه پيش قلب اون و اونرو تو اغوش بكشه و بگه..توهم؟...تو هم منو دوست داري
بهت زده به استخر نگاه كرد..قطره اشگش بدون اجازه رو گونه اش نشست
كوك با صداي جيغ ميا كه ميخواست تهيونگ ولش كنه و اون بره تو استخر به خودش اون
همه رو كنار زد و شيرجه زد تو استخر
به طرف پايين شنا كرد
جسم بي جون ا/ت رو تو بغلش كشيد و به طرف بالا شنا ميكرد
كسايي كه دور استخر بودن ا/ت رو ازش گرفت و كمك كردن بياد بالا
ا/ت رو ازشون گرفت و خوابوند رو زمين سرش رو نزديك قلبش برد تا صداش رو بشنوه
ولي صداي قلب ا/ت خيلي ضعيف تر از چيزي بود كه به گوش كوك برسه دستش رو به نبض ا/ت رسوند چقدر ضربانش نا منظم شده بود چرا؟
قرو دويد سمت رخت كن لباس هاش رو عوض كرد و حوله اش رو با خودش اورد و ا/ت رو پيچيد تو حوله تهيون
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت