خلاصه داستان: فلینت از کودکی عاشق اختراع کردن است، وقتی هم کلاسی هایش او را دست انداختند و او ناامید شد، مادرش او را تشویق می کند که پی خواسته هایش برود. سال ها می گذرد و فلینت جوانی می شود که تمام اختراعاتش به مشکل بر می خورد. مادر ده سال است که مرده و او با پدر قوی هیکل و سیبیل کلفتش، که علیرغم هیکلش مردی بسیار آرام است زندگی می کند و یک میمون دوست نزدیک اوست. فلینت در شهری زندگی می کند که اقتصاد، غذا، و همه چیزش بر اساس ساردین می گردد. درست روزی که قرار بود شهر، صنعت توریست خود را بر مبنای ساردین اعلام کند فلینت به خود جرات می دهد که آخرین آزمایش خود را امتحان کند….

پاسخ به

×