بعد از کمی فکر کردن یادم افتاد ک از اتاق کارم به اتاق خواب یه در هست ک من اونو از طرف اتاق کار بستم ایول به کارام خب دیگ حله رفتم تو اتاق کار و کلید رو برداشتم در رو باز کردم دیدم ا.ت هنوز چسبیده به اون در تا من نیام * بیچاره ا.ت اهم اهم یا استخودوس تو چجوری اومدی از در اتاق کارم خب دیگ بپر رو تخت نمیخوام اینو گفتم و خواستم در رو باز کنم ک فرار کنم ولی یادم رفت در بستم خاک تو مخم بیبی خواستی کجا بری هوم من من هیجا میگم اینجا شب ها هواش چطوریه هواش عالیه شب هاش هم طوفانی *_* مسخره میکنی یعنی تو نکردی اصلا تو چرا اینجایی منو انداخت رو کولش و برد رو تخت تا بیبیم رو تنبیه کنم چرا چون گوش حرف نمیده خیلی هم بده شده اخیرا خودت بد شدی بدجنس یکمم به فکر من باش الان به فکرتم خیلی زر میزد با وارد کردن انگشتم توش باعث شد خفه شه بیبی خیلی تنگی اوف انگشتم قطع شد اه اه د دستت رو در بیار اوففففففف اه اوف نداریم باید جا باز کنی مجبوری من میخوام با این تنگی واردت هم هوم میخوای منو بکشی نخیرم کسی با این کارا نمیمیره والله با طرز کار تو من جون سالم به در نمی‌برم نترس میبری ادامه اش رو خودم میگم(نویسنده ) شوگا لبهاش رو محکم روی لب های ا.ت گزاشت و محکم میخورد طوری این کار رو سریع و محکم انجام می‌داد ک انگار خیلی وقته چیزی نخورده ا.ت داشت نفس کم می‌آورد برای همین محکم به قفسه سینه شوگا زد ک ولش کنه . شوگا هم با مارک های گردنش به اینکار پایان داد و عضو خودش رو مالش داد و بعد شرت ا.ت رو زد کنار بیب میبینم خودت رو برای ددی خیس کردی اوف دیگ تاقت ندارم اگ نمیکنی خودم انجامش بدم تو اگه جرئت داری انجامش بده ن ببخشید خب زود باش دیگ ن میخوام بدونم اگ جرئت
ژانر:

پاسخ به

×