یک هفته از قرارم با ماهورا توی رومرون میگذشت، داشتم خسته و تشنه از سرکار برمیگشتم که فکرکردم بهتره یک تفریح کوچیکی داشته باشم..
نتیجه گرفتم یک سر به رومرون بزنم و خودمو یک نوشیدنی خنک مهمون کنم.
اینجا که اومدم کلی از فضاش انرژی گرفتم و تونستم از اوقات تنهاییم لذت ببرم.
چندتا هم سلفی گرفتم و برای ماهورا فرستادم، کلی غر زد که چرا بهش خبر ندادم تا باهام بیاد، ولی قرار گذاشتیم تا آخر هفته ی دیگه همدیگر رو اینجا ببینیم
شما هم وقتی تنهایی جایی میرید، دوستاتون ازتون دلخور میشن؟
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت