ا. ت : جیمین یادته همین جا بود.... جیمین : ااا راس میگی اولین باری ک با پرنسسم ملاقات کردم فلش بک ات: ا.... از من چی میخواید م... من هیچی همرام نیست ***: خودتو +_+ بگیریدش ک یهو جیمین مثل یه سوپرمن ظاهر میشه( یه لحظه فک کنید براتون اتفاق بیفته) و میزنه همه رو شت و پت میکنه ا. ت: م... منون اقای... اقای پارک!! شما اینجا چی کار میکنید باید تو شرکت باشید... جیمین: مهم نیست بیا بریم :) ا.ت به جیمین نگاه کرد جیمین : زخمی شدی اون عوضیا رو زنده نمیزارم بیا... براداستایل ( پرنسسی جیغغغغغغغغغغغغ ) ا. ت ک صورتش سرخ شد و به چشمای جیمین نگاه کرد شما: شب دسته جمعی میریم سراغش:/ جیمین ا. ت رو میبره بیمارستان و..... پایان فلش بک ا. ت: اصا دلم نمیخواد یادم بیفته جیمین : ک با من اشنا شدی ا. ت: یاااااااا مسخره بیا بریم شب شده رفتید ک بخوابید صبح شده بود جیمین : بیبی پاشو خبری از بیدار شدن نبود جیمین ک نگران شده بود تکونت داد ا... ا.ت اتتت پاشووو ولی بی هوش بی هوش بودی دکتر اومد دکتر : ضربه ی بدی بهش وارد شده جیمین: وات؟؟ دکتر : شکستن2 استخون های قفسه ی سینه اش و شکستن استخون شونه جیمین: ... منظورت چیه دکتر : خواب عمل جراحی قرار گرفته ک هفته ی بعد انجام میشه جیمین: .... ا. ت روی تخت بی هوش افتاده بود دکتر رفت و جیمین موند ت اتاق جیمین : قرار نبود ک ترکم کنی با خودتت چی کار کردیی چی کار کردی( داد بلندی زد) چشمات اروم باز شد ج.. جیمین جیمین با نگاه عصبی و مظلوم با خودت چی کار کردی ا. ت: قسم میخورم اصا دست خودم نبود من نمیخواستم از پل بپرم جیمین : پل!!! ت میخواستی خودکشی کنی چطور تونستی چی کار کردم ک این کارو کردی هااا(داد) ا.ت: ج.. جیمین دارم ق

پاسخ به

×