تفحص 2 ( شهید ابراهیم هادی )

...«امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم.آب و غذا را جیره بندی کرده ایم.شهدا در انتهای کانال کنار هم قرار دارند.دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه!» بچه ها با خواندن این دفترچه خیلی منقلب شدند و باز هم به جستجوی خودشان ادامه دادند. اما با وجود پیدا شدن پیکر اکثر شهدا،خبری از ابراهیم نبود.مدتی بعد یکی از رفقای ابراهیم برای بازدید به فکه آمد. ایشان ضمن بیان خاطراتی گفت:زیاد دنبال ابراهیم نگردید؟! او می خواسته گمنام باشد.بعید است پیدایش کنید.ابراهیم در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد. @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ اواخر دهه هفتاد بار دیگر جستجو در منطقه فکه آغاز شد.باز هم پیکرهای شهدا از کانال ها پیدا شد اما تقریبا اکثر آن ها گمنام بودند. در جریان همین جستجوها بود که علی محمودوند و مدتی بعد مجید پازوکی به خیل شهدا پیوستند. پیکرهای شهدای گمنام به ستاد تفحص رفت.قرار شد در ایام فاطمیه و پس از یک تشییع طولانی در سراسر کشور،هر پنج شهید را در یک نقطه از خاک ایران به خاک بسپارند. شبی که قرار بود پیکر شهدای گمنام در تهران تشییع شود ابراهیم را در خواب دیدم.با موتور جلوی درب خانه ایستاد.با شور و حال خاصی گفت:ما هم برگشتیم!و شروع کرد به دست تکان دادن. بار دیگر در خواب مراسم تشییع شهدا را دیدم.تابوت یکی از شهدا از روی کامیون تکانی خورد و ابراهیم از آن بیرون آمد.با همان چهره جذاب و همیشگی به ما لبخند می زد! فردای آن روز مردم قدرشناس،با شور و حال خاصی به استقبال شهدا رفتند.تشییع باشکوهی برگزار شد.بعد هم شهدا را برای تدفین به شهرهای مختلف فرستادند. من فکر می کنم ابراهیم با خیل شهدای گمنام، در روز شهادت صدیقه طاهره (س) بازگشت تا غبار غفلت را از چهره ی ما پاک کند. برای همین ب

ژانر:

پاسخ به

×