ما هردومون عاشق ولی پیریم!

برشی از زندگی یه روحانی تو روستای فیروزجای بابل که هیچ مسئولیتی تو نظام نداره تا وام و مسکن ازدواج جوونا رو تسهیل کنه اما تو همون روستای خودشون با آبرویی که ذره ذره برای خودش جمع کرده، واسطه‌ی به هم رسیدن جوونای عاشق میشه! آخوندی که به پای همسرش پیر میشه تا مسیر درست عاشقی رو به جوونای مدعی عشق نشون بده!