زخمی و شکسته تو تنها و خمیده من - حاج نریمان پناهی

زخمی و شکسته تو تنها و خمیده من کوچیک شده پیکرت سقای رشید من چهار هزار نفر با تیر زدن به پیکرت با ضربه ی عمود شکسته تا ابرو سرت دستت جدا شده بمیره کاش برادرت یک لشکر خندیدن از کینه به اشک دوتامون افتادی هلهله کردن همشون خوشحالن از همه مرد پیر و جوون اخاه وای اخاه وای اخاه وای ای ساقی لشکرم ای یار و برادرم رحمی به رقیه کن رحمی به من و حرم هر دو باهم شکست هم سر تو هم کمرم چطور باید برم بدون تو سمت حرم داغ تو هم اومد به روی داغ اکبرم وقتی که نیستی رباب بی علی هر شب چه کنه دخترم میسوزه تو تب چه کنه بین نامحرم ها زینب چه کنه اخاه وای اخاه وای اخاه وای چی اومده بر سرت که باز نمیشه چشمات اینجا میشینم فقط گریه میکنم برات علم یک سمتی افتاده علمدار یکطرف دست قلم یک سو یک مشک خون بار یک طرف غمای تو دل و غصه ی دلدار یک طرف پاشو که لشکر دشمن داره میره به خیام داره میخنده به اشکا به چشام تو این دنیا تو بودی پشت و پناهم اخاه وای اخاه وای اخاه وای بعد از تو همه جهان آواره شده سرم ای وای اگه دشمنا پاشون واشه تو حرم خودت میدونی که شمر و سنان چه بی حیان ای وای اگه باهم به سمت خیمه ها بیان ذکر تمومی مخدراته الامان اینجا هرکی اومده تنها بفکر غارته یا فکر غارت و یا جسارته زینب بی تو راهی اسارته اخاه وای اخاه وای اخاه وای