شعر زیبایی از پوریا مظفریان

هم مسجد و هم کعبه و هم قبله بهانه است ... دقت بکنی نور خدا داخل خانه است ... در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟ اول تو ببین قلب کسی را نشکستی؟ اینگونه چرا در پی اثبات خداییم؟ همسایه ی ما گشنه و ما سیر بخوابیم در خلقت ما راز و معمای خدا چیست؟ انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟ برخیز و کمی کعبه ی آمال خودت باش ... چنگی به نقابت بزن و مال خودت باش ... تصویر خدا پشت همین کهنه نقاب است ... تصویر خدا واضح و چشمان تو خواب است ... شاید که بتی در وسط ذهن من و توست ... باید بت خود ، با نم باران خدا شست ... گویی که خدا در بدن و در تنمان هست ... نزدیکتر از خون و رگ گردنمان هست ...