یاد گاری رامش (خلیلی ) در دیدار غربت

این ویدو یاد از گذشته های بنده میکند که بادوستان خیلی خوب ام هرکدام شان هرجایکه هستند درپناه ایزد منان باشند شرایط مجبور به ترک وطنم کرد وگرنه اصلا در فکرش هم نبودم یک گپ جالب ایکه همگی فکر میکرد من پاسپورت ویزه تذکره الکترونیکی خودم وخانواده ام داریم چون همگی میدانست که بدست آوردن این چیزهایکه یاد کردم خیلی برم ساده بود اما خودم هیچ وقت فکر نمیکردم که روزی میشه مه خارج ازکشور خود مجبورشوم برم خیلی دل پر وصادقانه و هدف خیلی عالی داشتم پیش دوستانم که میبودم همگی میگفتم که دوستان من اگر زنده بودم مطمن هستم که در آینده جنرال خو مشم رئیس ؛ معین ؛ حتا وزیر هم میشم شما دوستانم خیلی تشویق ام مگیردن ومیگفتن که جوان پرتلاش هستی انشاالله که میشی بخیر اما غافل از اینکه در یک شب همه چیز میخوره به هم و مجبور میشم که همه چیز ترک کنم و برم دیدار غربت تاریخ میگفتن که تکرار نمیشه اما در کشور ما تکرار شد بسیار راحت با سرنوشت ما بازی کردن همه زحمات ماره همه تحصیلات ماره همه دار و ندار مازه زدن به باد هوا اما در نهایت خداوند یکتا را هزار شکر گذار هستم که همه با هم هستیم درکنار هم هستیم تاریخ نوشتار مطلب 1400/10/7 ساعت 3:57 دقیقه ب ظ مکان نعمت آباد تهران کشور ایران