دیانا و پدرش به خرید لباس در روما میروند. در قسمتی از داستان، دیانا و پدرش تصمیم میگیرند به خرید لباس در روما بروند. آنها به یکی از مغازههای معروف شهر میروند و با دیدن تنوع لباسها و انواع مختلف آنها، خوشحال میشوند. پدر دیانا به او اجازه میدهد تا لباسی که میخواهد انتخاب کند و همراه با یک لباس جدید و خوشرنگ، با لبخندی بر لبان، از مغازه خارج میشوند. این تجربه برای دیانا به یادماندنی بود و او به شادی و خوشحالی از این خرید بازگشت.
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت