یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود، رقم ِ مِهر ِ تو بر چهره ی ما پیدا بود، یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت، معجز ِ عیسویت در لب ِ شکرخا بود، یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس ِ انس، جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود، یاد باد آن که رُخت شمع ِ طرب می‌افروخت، وین دل ِ سوخته پروانه ی ناپروا بود!

پاسخ به

×