غزل 217 - حافظ - مسلمانان مرا وقتی دلی بود

مسلمانان مرا وقتی دلی بود، که با وی گفتمی گر مشکلی بود، به گردابی چو می‌افتادم از غم، به تدبیرش امید ِ ساحلی بود، دلی همدرد و یاری مصلحت بین، که استظهار ِ هر اهل ِ دلی بود، ز من ضایع شد اندر کوی جانان، چه دامنگیر یا رب! منزلی بود، هنر بی‌عیب حرمان نیست لیکن، ز من محروم‌تر کی سائلی بود، بر این جان ِ پریشان رحمت آرید، که وقتی کاردانی کاملی بود!
ویدیوهای مرتبط