نشان تو - از کتاب "سازهای آبی" اثر سولماز رضایی

عزیزِ جانم اکنون رفته ای و آنچه برایم مانده است چند روزی بودن در حوالی توست جغرافیا وطنم نه در حوالی آنجا که تو هستی که آنجا ضریح مقدس من است و جانم را به تو ای ضریح زیبا، گره زده ام جغرافیای وطنم جایی حوالی نشانه های توست کنار رد دستانت میان عطر باقی مانده از تو حوالی خاک پایت اینها وطن منند نشانه هایت را در مشت گرفته ام و بدانها عشق می ورزم آنچنان که خاک مادری را...