متن ترانه رستان به نام باران زده
باران زده من به قربان غمت
یک شهر شده تشنه ی پیراهنت
باران عزادارت شده
دریا گرفتارت شده
این درد دگر درمان ندارد
غمت دوباره یادم امد
همان ستاره یادم امد
که خیره میشدی به او
عزیز جان من بگو کجایی
ای ماه شبم جان بر لبم آمد کجایی
عشق دیدی چه شد پایان گرفت این اشنایی
داد از جدایی
جان من برای تو
هر نفس هوای تو
پر شده درون خانه ام
در غروب بی امان
که دارد از غمم نشان
نشسته درد تو به شانه ام
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت